سلام

شهر به باشگاه نیاز دارد، محله به کانون. کانون‌های کوچک و بزرگ بهانه‌ای برای دیدار. برای آشنایی. این کانون‌ها نباید رسمی و خشک و دولتی باشند. دولت می‌تواند و باید از این کانون‌ها حمایت کند، ولی نباید برنامه‌ها و رویدادهای آن‌ها را به سمت برنامه‌ها و مراسم خشک دولتی بکشاند. این کانون‌ها طیفی از پاتوق تا انجمن را شامل می‌‌شود. حتی موزه‌های خانگی هم در همین دسته از فعالیت‌های اجتماعی هستند. معمولا، در چنین کانون‌هایی کاربری‌هایی تعریف می‌شوند که خصلت محله‌ای دارند نه شهری. مثلا یک کتابخانه کوچک، یک بوفه، یک فضای کوچک ورزشی فکری مثل اتاق شطرنج. قرار نیست در این کانون‌ها کار تجاری خاصی انجام شود. قرار نیست این کانون‌ها وظیفه هدایت مردم به آخرت نیکو و سعادت دنیوی داشته‌باشند. اصولا خالی و عاری از مناسک تربیتی هستند. البته این امر به معنای شلختگی و بی‌هویتی نیست. این‌ها منش و شخصیت تعریف‌شده خود را دارند و بر اصول مشخصی پای می‌فشارند. اما، این اصول به شکل پند و اندرز و بحث‌های از بالا به پایین نیست. وقتی اصول متمدنانه‌ای بر مدیریت این کانون‌ها حاکم باشد و اعضای کانون احساس آرامش و هم‌دلی باهم بکنند، بهترین روش برای تربیت اجتماعی است. وقتی کانون‌ها بر اساس مدیریت دموکراتیک  عمل می‌کنند، بخودی‌خود احترام به دیگران را تبلیغ می‌کنند. وقتی اعضای کانون این فرصت را دارند که مدیران خود را به ‌صورت دوره‌ای با رای خودشان انتخاب کنند یعنی تمرین دموکراسی. بنابراین، برای ترویج مرام و منزلت مدنی در میان اهالی یک محله لزومی به سخنرانی و پند و اندرز نیست.

 

 رفتار اجتماعی کانون است‌که این آموزه‌ها را منتقل می‌کند. از این‌جهت، کانون‌های محله‌ای بستری می‌شوند برای تشکل‌های شهری و ملی. بستری می‌شوند برای تمرین مدیریت دموکراتیک. امر مهمی‌که ممکن است به شدت از تنش‌های اجتماعی و کدورت‌های بین مردم بکاهد و رفتار دوستانه و مودت‌آمیز را توسعه می‌دهد. این کانون‌ها موجد تضاد نیستند، مبشر دوستی و ارتباط هستند. به همین خاطر موجب آرامش و صمیمیت می‌شوند. در بسیاری از جوامع پیشرفته، در محله‌های شهرها کانون‌های مختلفی وجود دارد. تنوع این کانون‌ها در این جوامع که عالی‌ترین مرحله فناوری را طی کرده‌اند، نشان از آن دارد که فضای مجازی هرگز جای ارتباط چهره به چهره انسانی را نمی‌گیرد. مردم دوست دارند در کنار هم باشند، از غم و شادی هم‌دیگر باخبر باشند و راه و چاره‌ای برای همدیگر پیشنهاد کنند. کانون‌های محله‌ای بهترین بستر برای این همگرایی انسانی هستند و موجب رشد مدنیت و تفکر جمع‌گرا می‌شوند. قدر چنین کانون‌هایی را بدانیم و در توسعه آن‌ها بکوشیم. در تمام جهان، «زیست در وقت بی‌دولتی» را تمرین می‌کنند. ما هم به این قافله بپیوندیم.

 

بهروز مرباغی
سرمقاله نشریه اردیبهشت اودلاجان شماره ۲۸۴