برنامه اول:داستان تبر

تصور کنید جنگلی سرسبز را که صبح‌ها با صدای قوقولی‌قو خروس از خواب بیدار می‌شود. آواز گل تاج‌خروس بلند شد: «قوقولی قوقو»، «قوقولی قوقو». صدا بلند و بلندتر شد: «قوقولی قوقو…» و در همه جای جنگل پیچید. به درخت‌ها رسید، بیدار شدند. به گل‌ها رسید، شکفتند. به رود رسید خروشید. زندگی دوباره در جنگل. در این میان فقط قارچ بی‌ریشه ناراضی بود؛ کسی نمی‌داند چرا از شادی گل‌ها راضی نیست. شاید دوست دارد جنگل همیشه آرام و در خواب باشد! اما اگر روزی پای تبر به جنگل باز شود چه؟ تبر که می‌خواهد همه درخت‌ها و گل‌ها را از بین ببرد! دنیای جنگل عوض می‌شود. سرود رفاقت و اتحاد سر می‌دهند و کلی ماجرا.

تاریخ : ۱۲-۳-۱۴۰۴ساعت ۱۰
مکان: خانه اردیبهشت اودلاجان

ابراهیم قنبری

 برنامه دوم:کلاه‌قرمزی و پسرخاله

وقتی فیلم سینمایی «کلاه‌قرمزی و پسرخاله» در سینماهای کشور به نمایش درآمد، چنان استقبالی شد که تا آن زمان نظیر نداشت. چرا؟ چون کلاه‌قرمزی بچه‌ای بود ساده و بدن هیچ گنده‌گویی و ادا و افاده. خیلی وقت‌ها کلمه‌ها را اشتباه می‌گفت و گاهی هم در حرف‌زدن حسابی قاطی می‌کرد. این بچه که قهرمان برنامه تلویزیونی بود، هوس می‌کند بیاید شهر و «آقای مجری» را پیدا کند. داستان به آن‌جا می‌رسد که کم‌کم همکار آقای مجری می‌شود. فیلم سراسر شادی و عشق به دیگران است. دنیایی ساده و خودمانی که هرلحظه ممکن است اتفاقی خوش یا بد در آن بیفتد. ولی همه می‌دانیم نباید از کوره در رفت. باید صبور بود و خندان و بذله‌گو. مثل کلاه‌قرمزی.

تاریخ اکران: ۱۲-۳-۱۴۰۴ساعت ۱۶
مکان: خانه اردیبهشت اودلاجان

ابراهیم قنبری