سلام

در میان برخی معماران و مدیران، هنوز مخالفت با برج‌سازی و رفتن به ارتفاع طرفدار زیاد دارد. اینان، گاه در حسرت خانه‌های حیاط‌دار قدیم هستند گاه در تکرار «مقیاس انسانی» برای ارتفاع شهر و خانه. اینان، متاسفانه، واقعیت افزایش جمعیت شهرها را نمی‌پذیرند. اینان از خانه‌هایی استقبال می‌کنند که کم‌تر از هفت‌هشت واحد داشته باشد و به‌اصطلاح «امکان مراودات چهره‌به چهره» افراد باهم فراهم آید. اینان هنوز بقالی سرکوچه ‌را به واحدهای بزرگ فروش اقلام مورد نیاز مردم ترجیح می‌دهند، بااین استدلال‌که با بقال‌محله می‌شود رفاقت و سلام‌وعلیک کرد، با صندوقدار فروشگاه بزرگ نه.

اما، اینان این‌را کتمان می‌کنند که وقتی وارد یک فروشگاه بزرگ می‌شوید ازپیاز و گوجه تا آیینه حمام را می‌توانی بخری و لازم نیست برای هرقلم از نیازها به مغازه‌ای بروید. این‌ها هنوز در حسرت چانه زدن با فروشنده هستندو نمی‌پذیرند چقدر انسانی و امروزی است که صندوقدار فروشگاه بزرگ نه امکان گرانفروشی دارد نه امکانی برای چانه‌زدن. اینان می‌گویند وقتی سه یا چهار واحد در یک آپارتمان هستیم باهم رفیق می‌شویم، فارغ‌از این‌که این رفاقت بر سر چانه‌زنی درمورد شارژ آپارتمان باشد یا سر نظافت پله‌ها. اینان نمی‌پسندند که اگر دریچه چانه‌زنی بسته شود، همه اعضای یک مجتمع بزرگ مسکونی بی‌آن‌که مساله شخصی با کسی داشته‌باشند سر اصول و قواعد نگهداری ساختمان توافق می‌کنند و به روشی دموکراتیک مدیر ساختمان انتخاب می‌کنند و با چنین روندی، تمرین دموکراسی می‌کنند.

 

پس ارزش خودرا بدانیم و در شکل‌گیری شهر سهیم شویم. شهرهای آینده نزدیک، بلا استثنا، شهرهای جهانی خواهندبود. شهر جهانی هم شهری است که توان بده‌بستان با دیگر شهرها را داشته‌باشد. برای این کار باید چیزی برای عرضه داشته‌باشد. من و شما که در شکل‌گیری شهرمان نقش داریم، برای آن روزها چه فکری کرده‌ایم و چه برنامه‌ای داریم؟ فرض کنیم همین تهران ما در بیست سی سال آینده چه چیزی را در ترازوی بده‌بستان جهانی خواهدگذاشت؟ این چیز لزوما و قطعا کالا نیست. می‌تواند کالا باشد به شرطی که مزیت خاص داشته‌باشد. اما شهر می‌تواند فرهنگ مدنی شهری خود را در ترازو بگذارد. می‌تواند داشته‌های هنری خود را سهیم شود. تهران می‌تواند برند خود را با جهان سهیم شود. اما این برند چیست؟ من و شما درتولید این برند چه نقشی داریم. چرافکر می‌کنیم دولت‌و بخش عمومی باید شهر را بچرخاند. چرا اداره شهر دست خود ما نباشد؟ ما چه کم از آن مدیر دولتی داریم؟ فقط یک امضا و یک پست! در عوض ما فکر بازتر و تجربه زیسته عمیق‌تری داریم. چرا این دانش و توانایی را به شهر تزریق نکنیم؟ شهر را شهروندان و آنانی می‌سازند که به این مسئولیت واقف هستند. از آنان باشیم!

بهروز مرباغی
سرمقاله نشریه اردیبهشت اودلاجان شماره ۲۹۰